آشنایی با مدیران رادیو تهران (حسین خجسته):
مصاحبه با دکتر حسن خجسته معاون سابق صدای جمهوری اسلامی ایران (مدیر رادیو تهران از سال 73 تا سال 76)
از چگونگی راهاندازی شبکه تهران و تصمیم برای راهاندازی یک شبکه محلی بفرمایید.
طرح اصلی راهاندازی شبکه تهران در زمان آقای دکتر پورحسین (مدیرکل وقت طرح و برنامه) و آقای دکتر پورمحمدی ( مدیر گروه اجتماعی وقت ) شکل گرفت. در آن دوره من در گروه اجتماعی (شبکه سراسری) مشغول بودم. معاونت وقت صدای جمهوری اسلامی (آقای مهاجرانی) با من صحبت کردند که میخواهیم یک گروه استانی با مسئولیت شما راهاندازی کنیم.
من معاذیری داشتم و نمیتوانستم قبول کنم و به نظرم چند ماهی هم عقب انداختم تا آن معاذیر برطرف شوند. در همین اثناء آقای پورحسین هم با من در این زمینه صحبت کردند و یک گروه استان تشکیل شد. این گروه استان قرار بود در همان کانالی که «سلام صبح بخیر» پخش میشد یک برنامه استانی داشته باشد یعنی قرار شد از این زمان به بعد یک برنامه استانی تولید شود.
یعنی سابقه راهاندازی رادیو تهران به آن زمان برمیگردد؟
در واقع از زمانی که گروه استان تشکیل شد، برنامه سلام صبح بخیر در این گروه قرار گرفت. اول فقط همین برنامه بود. بله در واقع اواخر سال 71 بود که گروه استان تشکیل و مسئولیت آن به من واگذار شد. هر چند الان شک دارم که این حکم در چه سالی صادر شد. به نظرم میآید اوایل 72 بود. به این دلیل که وقتی گروه شد روز اول شهریور سال 72 عنوان برنامه «سلام صبح بخیر» را به «سلام تهران» تغییر دادم.
شکلگیری رادیو تهران با برنامه سلام تهران آغاز شد؟
بله. بعد از مدتی بعد از ظهر یک برنامه راه اندازی شد به نام «عصر بخیر تهران» البته با همان گروه (گروه استان). باز در همان گروه یک برنامه با عنوان «سرودها ونامهها» راهاندازی شد با همکاری خانم صفائیان و آقای جمشیدجم. (تا آن زمان سه برنامه از این گروه پخش میشد.) یک برنامه با موضوع سالمندان تهیه کردیم که خانم کارگر؛ تهیهکننده بود و خانم علو اجرا میکرد. سپس برنامهای در مورد شهرداری دادیم. از این زمان به بعد نزدیک هفت تا هشت برنامه در گروه تولید میشد.
بعد از مدتی آقای پورمحمدی به تلویزیون رفت. در این شرایط گروه اجتماعی مدیر نداشت. در این مقطع گروه استان و گروه اجتماعی را در هم ادغام کردند. از این به بعد مسئولیت گروه اجتماعی رادیوی جدید به من سپرده شد. به تدریج سایر گروهها هم برای شبکه رادیویی که هیچ اسمی نداشت برنامه تولید کردند. مثلا پخش یک برنامه موسیقی تولید میکرد. گروه کودک یک برنامه تولید کرد.
آذر 73 یعنی با یک فاصله چند ماهه از شهریور 72، رادیو تهران راه افتاد. آبان 72 رادیو پیام و آذر73 رادیو تهران. این دو شبکه یعنی تهران و پیام به عنوان شبکه استان تهران تحت یک مدیریت قرار گرفت. محل این شبکه میدان ارگ شد.و شبکه سراسری (رادیو ایران) و همچنین رادیویی تحت عنوان رادیو فرهنگ که برنامههای، مجلس از آن پخش میشد، اول به عنوان رادیو دو و بعد رادیو آموزش در ساختمان شیشهای مستقر شدند. یعنی ابتدا دو شبکه داشتیم یکی رادیو شبکه استان تهران، و دیگری شبکه سراسری. رادیو قرآن هم به نظرم سه ساعت تولید و پخش داشت.در محل رادیو تهران فعلی شبکه استان و گروههای مختلف تشکیل شد. مدتی بعد رادیو پیام 24 ساعته شد. رادیو تهران را در ابتدا با 12 ساعت شروع کردیم و به سرعت پیشرفت کردیم و 24 ساعتهاش کردیم. اگر به نام و عنوان برنامهها دقت کنید؛ برای اینکه کاملا شناخته شوند در اسم همه برنامهها به نوعی کلمه تهران گنجانده شده بود؛ یعنی سلام تهران، رادیو تهران، ورزش از رادیو تهران، تهران در شب.
منظورتان این است که اسمهایی که مطرح میشد یک بخش عمدهاش از آنجا گرفته شده بود؟
بله. مثلا در بخش اعظم برنامههای اصلی و کمربندی نام «تهران» گنجانده شده بود. چون خود اعلام؛ اگر چه اعلام برنامه است ولی، معنی اعلام هویت شبکه هم میتواند باشد. (البته میتوانید به احکام من مراجعه کنید باید در سابقه من باشد فکر میکنم آقای نظافتی باید داشته باشد.)
رادیو تهران با چه هدف و ماموریتی شکل گرفت؟
رادیو به تدریج به ضرورتهای توسعهاش رسیده بود. تهران جای کوچکی نبود، ضمن آنکه به عنوان پایتخت از موقعیت پر اهمیتی برخوردار بود. باید برای تهران به صورت مجزا فکر میشد. استانها اساساً موضوعشان به طور کامل جدا بود. رادیو تهران در زمان آقای مهاجرانی فکر کنم تقریبا همزمان با رادیو پیام (زمان آقای هاشمی) راه افتاد. گمان میکنم سال 72 یعنی زمانی که آقای هاشمی(ریاست سازمان) بودند و آقای زورق(معاونت صدا) اندیشه راهاندازی شبکه تهران شکل گرفت، ولی شبکه شدن رادیو تهران در زمان آقای لاریجانی و آقای مهاجرانی اتفاق افتاد. آقای مهاجرانی آن زمان معاون صدا بود. ولی تشکیلات از زمان آقای زورق بود که در سالهای اول مدیر کل رادیو بود و در سالهای بعد به سمت معاون صدا منصوب شدند. بعد از ایشان آقای مهاجرانی آمدند. یعنی احداث رادیو پیام زمان آقای زورق اتفاق افتاد و رادیو تهران در زمان آقای مهاجرانی به شبکه تبدیل شد.
نکتهای فرمودید در مورد پایتخت بودن تهران و ضرورت راهاندازی شبکه استانی و یا در واقع صدای پایتخت.
آن زمان خبر به این گستردگی شکل نگرفته بود. یعنی ضرورت تولید خبر به صورت امروزی نبود. در حالیکه این موضوع در تهران به عنوان پایتخت ضرورت داشت. من برنامهای در ذهنم بود با عنوان «تهران خبر» چون برنامه سلام تهران ساعت 9 صبح تمام میشد. برنامه صبحگاهی شبکه از ساعت 7 تا 9 بود. من به دنبال این بودم که از 9 تا 11 تهران خبر را بنویسم که شامل خبرها و حوادث تهران باشد. ضمنا یک بخش نیازمندیها هم در برنامه لحاظ شود. حتی در این بخش؛ نیازمندیها را طراحی کرده بودیم که بتوانیم به ضرورتهای مردم (نیازهای) در شبکه بپردازیم. (هر چند این بخش به دلایلی راه نیفتاد.) بعد از آن برنامهای طراحی شد که هر روز تمام اطلاعات مرتبط با فعالیت هنری روز را اعلام میکرد. یعنی مثلاً برنامههای سینما، تئاتر و هر فعالیت هنری که در پایتخت اتفاق میافتاد به مدت نیم ساعت اطلاع رسانی میشد. با این استدلال که یک رادیو درحوزه شهروندان تهران باید مبنای اطلاعرسانیاش تهران و آنچه در حوزه.پیرامونش اتفاق می افتد، باشد. کاملاً سعی میکردیم اطلاع رسانی در حوزه تهران باشد. البته تهرانی بودن به یک معنا دشوار است. اگر در تهران به عنوان پایتخت اتفاقی بیفتد، این اتفاق ملی است: مثلاً ما ورزش از رادیو تهران را هر روز میشنویم. اما در مواردی یک موضوع ملی مثلاً قهرمانی در سطح ملی قطعاً در حوزه رادیو پایتخت قرار میگیرد. لذا به یک معنا ما نمیتوانستیم یک رادیو محلی مطلق باشیم. چون در جایی بودیم که اغلب مسائل و موضوعها ملی و فراملی بود. ما مثل رادیوهای محلی سایر استانها نبودیم که کاملاً محلی عمل کنیم. ما قصد داشتیم به شیوه محلی عمل کنیم اما در عین حال به سبب آنکه رادیو تهران؛ صدای پایتخت است؛ ناگزیر از اطلاع رسانی در حوزه مسائل ملی هم بودیم.
شبکه تهران معروف بود به اینکه شبکه زنده و پر نشاطی است. به این شکل که در تمام حوزهها، قالبهای نوآوردن فرمهای نو آوردن و نگاه نو به محتوا داشتن. به همین دلیل خیلی پر مخاطب شده بود. با اینکه یک رادیو محلی بودیم به سرعت توانستیم مخاطب جذب کنیم. مراجعه به نظرسنجیها نشان میدهد گاهی دو برابر بقیه شبکهها و یا تقریباً دو برابر بقیه شنونده داشتیم. کار متفاوت بود. همکارانی که در آن مقطع حضور داشتند همه تقریبا مدیریت گرفتند. خانم احمدی مدیر فعلی؛ در آن زمان مدیر گروه دانش بودند. آقای مفتح مدیر گروه معارف، آقای جهانی مدیر گروه ورزش بود. آقای گودرزی- الان در دفتر لندن هست یه مدت پاکستان بود و بعد از مدتی هندوستان بود یک مدتی هم مدیر مرکز اصفهان بود- ایشان مدیر کل پخش بود. بعد از ایشان آقای ساری مدیر کل پخش بود بعد آقای هادی سعیدی که ایشان مدیر گروه فرهنگ و هنر بودند. و .آقای حرمی بود که بعد مدیر شبکه 5 شدند.
در واقع اینطور که میفرمایید شبکه تهران مدیر خیز بوده
کار در رادیو تهران تجربه خوبی بود. بچههای برنامه ساز رادیو تهران آقای.مهدی سدیفی در شبکه ورزش بود. آقای ندیری که در آن زمان برنامه ساز بودند و در حال حاضر مدیر شبکه ورزش هستند. اکثر همکاران بعدها در شبکههای مختلف مسئولیت برعهده گرفتند. آقای احمدپور- مدیر مرکز کرج- در گروه دانش برنامه ساز بود. خانم خراسانی مدیر گروه کودک که در حاضر در گروه کودک رادیو قران مشغول هستند. خانم خوشنویس مدیر طرح و برنامه رادیو البرز مدیر یکی از گروههای برنامه سازی بود. آقای قلعهقوند که الان در شبکه فرهنگ هستند.
دوره مدیریت شما در رادیو تهران چند سال بود؟
از 73 تا بهمن 76. از بهمن 76 در سمت قائم مقامی رادیو به جامجم آمدم. قائم مقامی من حدودا 15، 20 روز بیشتر طول نکشید. فکر میکنم کمتر از یک ماه. تا من آمدم بالا و حکم بزنند یکی دو هفتهای طول کشید. فکر میکنم تقریبا اردیبهشت 77 و الان سال یازدهم است که در معاونت صدا حضور دارم.
بعد از شما آقای حرمی آمدند؟
بعد از من اقای حرمی؛ بعد آقای مشایی. بعد هم آقای گیلآبادی آمدند و الان هم خانم احمدی هستند. در طول این چند سال مدیرهای متعددی آمدهاند. آقای حرمی به عنوان مشاور رئیس سازمان انتخاب شدند. آقای مشایی یک مقطعی در شهرداری بودند و حالا معاون رئیس جمهور هستند. آقای گیلآبادی به شبکه جوان منتقل شد و بعد هم خانم احمدی که از طرح و برنامه به شبکه تهران آمدند.
آیا آن موقع که شبکه تهران راه اندازی شد هدف عمدهاش اطلاع رسانی در حوزههای مختلف بود؟
نه فقط اطلاع رسانی. خدمتهای شهروند تهرانی، نیازهای شهروندی بود. اگر شما برنامههای گذشته ما را ببینید مثلا برنامههای صبحگاهی به گونهای طراحی شده بود که تمام بخشهای برنامه زنده بود.M.C از این جا شروع شد و برای دوره خودش یک قالب موفقی بود. M.C طراحی شده بود که اگر خبری به دستمان رسید بتونیم در کوتاهترین زمان اطلاعرسانی بکنیم. (البته ضعفهایی هم داشت.) در آن سالهای 74 و 75 دلار در بازار دو نرخ داشت و یا طلا. رادیو تهران نقش خیلی مهمی در کنترل قیمت داشت. رادیو در حوادث حضور فوری داشت. حتی ما در حوادث پلیسی هم حضور داشتیم.
چند نمونه از حضور به موقع و در زمان؛ مثلاً در مسائل ورزش ملی رادیو تهران حضور فوری داشت. همزمان با رادیو تهران، رادیو ایران هم یک برنامه ورزشی پخش میکرد که بعد از ظهرها اجرا میشد و افراد بزرگی در این برنامه حضور داشتند، از جمله مجری برنامه که آقای بهمنش بود. من برنامههای آنها را میشنیدم. بچهها خیلی نگران بودند چون برنامه سازهای بالا بچههای توانایی بودند. من برنامه را شنیدم گفتم که ما موفق میشویم. دوستان سوال میکردند چگونه میتوانیم؟ گفتم برای اینکه اینها تفسیر و تحلیل میدهند، اما ما خبر میدهیم، خبر بر تحلیل تقدم دارد و میتوانیم در کوتاهترین زمان اخبار را به اطلاع شنوندگان برسانیم. این بود که گروه ورزش ما، آقای جهانی بود، آقای ندیری، علی سیفی، آقای شادابی.آقای شادابی اول کارشناس برنامه عصر بخیر تهران بود. این آقای جمشیدی از بچه های عصر بخیر تهران بود. به این ترتیب اخبار تیمهای ملی یا هر خبر مهم، یعنی نمایندگان ورزشی کشور، مثلاً استقلال، پیروزی، یا تیم والیبال یا تیم باشگاهی جایی میرفتند اگر گزارش نمیتونستیم تهیه کنیم حتما خبر فوری میرفتیم و این مزیت بزرگ ما بود. مثلا من یادم است به نظرم تیم پیروزی رفته بود قزاقستان، خودمان نتونستیم ارتباط بگیریم. در قزاقستان یک نفر را پیدا کردیم گزارش میداد. هر چند این گزارش غیر حرفهای بود اما آنچه برای ما مهم بود این بود که طرفدارهای تیم ملی بدانند الان تیم پیروزی در چه وضعیتی است. یا مسابقات جهانی کشتی بود، فکر میکنم با اتوبوس به مشهد میرفتم. من پشت سر راننده بودم ساعت 3 مسابقه شروع میشد. من به راننده گفتم آقا این مسابقه کشتی چه زمانی شروع میشه. زود رادیو را روشن کرد. گفتم کدوم شبکه رادیویی؟ گفت: رادیو خودمونه (چون تهرانی بود). اتفاقا وقتی رادیو را روشن کرد چند دقیقه بعد رسول خادم داشت گزارش میکرد. هدف ما سرعت اطلاع رسانی و رساندن خبر در سریعترین زمان ممکن بود.
تدبیر ما این بود که خبر از تفسیر مهمتر است. این بود که ما جلوتر بودیم یعنی این برنامه بعد از ظهر ورزش از رادیو تهران هر روز 2 درصد شنونده داشتیم در صورتی که هیچ برنامه رادیویی بعد از ظهرها 2 درصد شنونده نداشت. گاهی برنامههای صبح 2 درصد شنونده داشت. این استقبال به این علت بود که همکاران انصافاً کار میکردند. ما اولین شبکهای بودیم که هر روز برنامه طنز راه انداخته بودیم. راهانداری برنامه تفریحی مثل عصر بخیر تهران در آن زمان خیلی دشوار بود. در آن زمان شبکهها هفتهای یک برنامه میدادند. ما هر روز برنامه داشتیم. این کار، یک اتفاق در رادیو بود.
آقای کاردان با شما بودند؟
کاردان سالهای بعد آمد. صبحهای پنج شنبه در برنامهای با سردبیری خانم قیصرخواه که کاردان مجری آن بود. آقای جهانی یک برنامه طنز بسیار خوبی داشت، که صبحهای جمعه پخش میشد. «رنگین کمان» فوقالعاده خوب بود با ساخت عالی، کار قوی. هر روز بعد از ظهر ما عصر بخیر تهران را داشتیم.
ما در رادیو تهران یک کار ابتکاری انجام دادیم و آن اینکه به جای استفاده از گویندههای شناخته شده رادیو که گویندههای خوبی هم بودند ریسک بزرگی کردیم و از دوبلرها در برنامهها استفاده کردیم؛ چون صدای گویندهها تکراری بود. ما میدانستیم از دوبلرها مدت زمان زیادی نخواهیم توانست استفاده کنیم. ولی با توجه به اینکه دوبلرها به رادیو علاقه زیادی دارند توانستیم در راهاندازی شبکه از صدای آنها استفاده کنیم (چون در رادیو خودشان هستند). خدا مرحوم «معمارزاده» را رحمت کند صدای ویژهای داشت. برنامه «کتاب شب» که گروه ادب، آقای کریمی آن را تولید میکرد با اجرای معمارزاده بود. یک مجموعه صدای قشنگ که برای مردم آشنا بود. ما تقریبا یک سالی با دوبلرها رادیو را اداره کردیم، که خیلی برجسته و شاخص بود.
آیا در همه برنامهها از دوبلورها استفاده میشد؟
تقریباً بله،در برنامههای مختلفی دوبلرها بودند. برنامه جدی مثل «کتاب شهر» برنامهای جدی و سنگین. خدا رحمت کند معمارزاده را؛ ایشان رمانخوانی میکرد. منتهی شاید ابداع کارشناس- مجری به همان دوران برمیگردد. اصلا عنوان کارشناس- مجری هم شایدیک اصطلاحی است که از رادیو تهران و رادیو پیام مخصوصاً از رادیو پیام آغاز شد. کارشناس- مجری در رویکردهای جدید محتوا و فرم و ارائه فهمی که از مخاطب شکل گرفته بود خیلی موثر بود.
مجموعه دوستانی که در رادیو تهران حضور داشتند دارای نگاه متفاوتی بودند. مثلا شاید اولین همایشهای رادیویی در رادیو تهران شکل گرفت. (خانم صفائیان که در آن زمان در گروه دانش بودند و یک برنامه خیلی خوبی به نام «مجله علمی» با آقای ممدوح داشتند طراح این همایشها بودند. ایشان به همراه خانم لواسانی مسئولیت این برنامه را داشتند.) دو کنفرانس یکی راجع به فیزیک که در دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد. من شاهد بودم همه بزرگان فیزیک و هستهای کشور آمدند و همگی از حضور این تعداد استاد و کارشناس متعجب بودند. رئیس دانشکده علوم میگفت هیچ وقت این سالن پر نمیشد. همایش دوم هم در زمینه بیوتکنولوژی در دانشگاه تهران بود. برای اولین بار بود که رادیو شاید از فضای استودیو بیرون رفته بود. کارهای میدانی به نظرم با برنامه خانم صفائیان و خانم کارگر که گفتم کار مربوط به سالمندان را انجام داد شکل گرفت. که هر دو کار، زیبا و تاثیر گذار بود.
آقای گلشن یک کار 10 دقیقهای در برنامه صبحگاهی تولید میکرد که واقعاً پرزحمت بود. تلفنهای شنوندگان در روابط عمومی در مورد برنامههای رادیو و تلویزیون را با آرم همان برنامهها پخش میکرد. در این تلفنها اعتراض شنوندگان را پخش میکردند؛ بعد پاسخها پخش میشد. 10 دقیقه تلفنهای مردم پخش میشد با 10 نوع موسیقی شناخته شده. این کار بسیار دشوار بود (پیدا کردن این آرمها کار سادهای نبود).
اگر به ذهنم مراجعه کنم شاید بیشتر از 6، 7 نوع فرم جدید در رادیو تهران شکل گرفت که تجربه موفقیت آمیزی بود. در شبکه تهران برنامههای کوتاه 5 دقیقهای زیادی تولید کردیم.
فرم جدید یعنی؛ همین که میفرمایید، در واقع برنامهها به سمت کوتاه شدن، کوچک شدن میرفت؟
نه تنها کوتاه شدن، مثلا همان برنامه 5 دقیقهای مثل کلیپ رادیو؛ یعنی در یک برنامه کوتاه حداقل 5 گزارش پخش میشد. اولین فرمی بود که شاید تا قبل از آن در شبکههای دیگر وجود نداشت. مثلاً اگر قبلاً در یک برنامه آیتم 5 دقیقهای داشتیم این جا آیتمها 30 ثانیه یا 40 ثانیه بود. یکی از دلایل تحرک برنامه ورزش از رادیو این بود که در نیم ساعت (البته دوستان اصرار داشتند که برنامه از نیم ساعت به یک ساعت افزایش پیدا کند اما من نپذیرفتم چرا که معتقد بودم برنامه یک ساعته افت میکند) بین 10 تا 15 آیتم داشتیم. حتی یکبار خاطرم هست سلام علیک مجری برنامه (آقای فوادیان) 20 ثانیه طول کشید من ایراد گرفتم که باید سلام علیک این برنامه 3 ثانیه باشد.
این شتاب و به سمت کوتاه شدن برنامهها به خاطر سرعت زندگی در تهران بود؟
ما میخواستیم سعی کنیم خودمان را با این سرعت سازگار کنیم. ضمناً یک تمرین مهم برای ما بود. برنامهها در استودیو به قدری سرعت داشت که باید برای تهیه کننده دستیار در نظر میگرفتیم؛ در 30 دقیقه 15 آیتم پخش میشد. مثلا خانم صفائیان یک ویژه برنامه به مناسبت شهادت امام یازدهم تهیه کرده بودند که لازم بود برای تهیه گزارش به زندان اوین بروند. همه تعجب میکردند. یا مثلا در بخش نمایش با کمک «هادی سعیدی» کارهای خوبی انجام شد. در این بخش متون کهن فارسی به نمایش تبدیل میشد. اگر به آرشیو مراجعه کنید، شاید برای اولین بار با این وسعت، متون کهن فارسی به نمایش تبدیل شده باشد. البته در آن زمان قلم به دستهای خوبی هم داشتیم. یا مثلاً ما در برنامههای رادیو نقد فیلم داشتیم. پیشتر فیلمهایی را که 6 ماه از اکران آن گذشته بود نقد میکردند؛ ولی ما فیلمهای روی اکران را نقد میکردیم. هرچند با اعتراض مواجه میشدیم که، فیلم روی اکران نباید نقد شود.
البته سازمان مخالفتی نداشت. آقای مهاجرانی خیلی استقبال میکرد، ولی بعضی از دوستان برنامهساز میگفتند این نقدها بر روی فروش فیلم تاثیر میگذارد (اعم از تاثیر مثبت یا منفی). حتی آقای علیرضا محمدی در سینما حاضر میشد و در حالیکه فیلم در حال نمایش بود گزارش تهیه میکرد. (در مجموع میخواهم عرض بکنم که برنامهها خیلی تحرک داشتند.)
مجموعاً شما در همه حوزهها ساختار شکنی کردید؟
مثلا دادگاه «خفاش شب»، را به صورت زنده پخش کردیم، چون در آن زمان موضوع خفاش شب خیلی مهم بود، ضمن اینکه ملاحظه کردیم موضوعی خلاف اخلاق مطرح نشود. نزدیک به یک ساعت و نیم برنامه پخش کردیم. همه در تهران گوش میکردند. یا مثلا سال 76 در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی، و در زمان وزارت آقای مظفر، آموزش و پرورش اعلام کرده بود مدارس امسال زودتر باز خواهد شد. همه خانوادهها دلهره داشتند که مدارس در چه تاریخی باز میشود. من صبح پنجشنبه به آقای محمدی (گزارشگر برنامه) زنگ زدم که از جلسات وزارتخانه گزارش تهیه کنند. ایشان خواستند عذر بیاورند؛ گفتم اگر گزارش تهیه نکردید به سازمان نیایید. ایشان رفتند، و در زمانی که جلسه شورای عالی آموزش تشکیل شد در آنجا حضور داشتند. در همان ساعت کاردان برنامه داشت و برنامه در ساعت 11 تمام میشد. من از کاردان خواستم برنامه را ادامه بدهد؛ تا هر زمانی که نتیجه جلسه شورای عالی مشخص شد برنامه را قطع کنیم چون میخواستم در سریعترین زمان ممکن و به صورت زنده گزارش بدهیم. ساعت 11 بود که ایشان (آقای محمدی)مستقیماً گزارش دادند که طبق تصویب شورای آموزش و پرورش، مدارس 22 شهریور باز میشود. (از «خبر» اعتراض کردند که چرا خبر را بد استفاده کردید؛ من عرض کردم ما نمیتوانیم مردم را منتظر بگذاریم تا ساعت 2 بعد از ظهر تا از «خبر» بشنوند.)
در واقع رادیو تهران در تمامی حوزهها پیشقدم بود. در حوزههای اطلاع رسانی مورد نیاز مردم مثلا ما نرخ بازار ارز را استخراج میکردیم و در اختیار مردم قرار میدادیم. در مورد قیمت طلا هم همین طور. مثلا ما با اتحادیه طلا فروشان تماس گرفتیم (با توجه به آنکه نرخ طلا نوسان داشت) تا بتوانیم نرخ طلا را هر روز اعلام کنیم. از اتحادیه به ما گفتند این کار شدنی نیست. گفتم اگر نرخ طلا از اتحادیه اعلام نشود؛ ما قیمتها را از طلا فروشها خواهیم گرفت (مسئولان اتحادیه درخواست کردند فرصت بدهیم تا در این باره فکر کنند). یا در مورد تاکسیرانی بخشی از اطلاع رسانی ما به قیمت تاکسی مربوط بود. از طرف تاکسیرانی به ما اعتراض میکردند که چرا تاکسی متر استفاده نمیشود. تاکسی متر همیشه تعارض بین تاکسی و مشتری است. ما به تاکسیرانی پیشنهاد کردیم این مسئله را بررسی و حل کنند.
به عنوان آخرین سوال میخواهم نگاه شما را نسبت به رادیو بدانم. تعریفتان از رادیو چیست؟ شاید به یک معنی ساختمان ارگ که خاستگاه رادیو از این محل است؛ چه حسی را در شما برمیانگیزد. حس و نظر آقای خجسته در باره رادیو و کار در رادیو چیست؟
در سالهایی که من در رادیو بودم به کرات شنیدم رادیو به آخر خط رسیده. واقعاً این نکته که میگویم عین باورم است. قبل از اینکه نظرم را بگویم نکتهای را عرض میکنم. اخیراً مهندس ضرغامی به قم رفته بودند؛ آقای جوادیآملی بحثی را مطرح کردند درباره «تقدم سمع بر نظر». من بر این باورم که رادیو از آنجا که بر پایه سمع قرار دارد؛ به حقیقت بشر نزدیک است هرچند محصول جامعه مدرن است. به همین دلیل هر چه انسان به این محصولات مدرن نزدیک شود از حقیقت خودش دور میشود. اما رادیو در بین محصولات جامعه مدرن؛ به حقیقت بشری نزدیکتر است به همین دلیل ماندگار است. این که میگویند تنها صداست که میماند اگرچه مربوط به یک شعر است، اما واقعاً در دنیای امروز که رسانهها با یکدیگر به شدت رقابت دارند (دارند همدیگر را میخورند)، اینترنت با این گسترشی که دارد و بازیهای کامپیوتری که در واقع دشمن مستقیم و جدی تلویزیون است چون اینترنت دیگر به نسلهای امروزی فرصت نمیدهد که ساعتها بنشینند و تلویزیون نگاه کنند. بچههایی که با بازی کامپیوتری بزرگ می شوند اینها خیلی فعالند تا حدی که نمیتوانند 10 دقیقه جلوی تلویزیون بنشینند با تلویزیون نمیتوانند رابطه برقرار کنند، اینها دشمن تلویزیون هستند مگر تلویزیون؛ شیوه پخشش به گونهای تغییر بکند که بیننده در عین اینکه فعالیت میکند تلویزیون را هم نگاه کند. ولی در مورد رادیو افراد میتوانند با کامپیوتر بازی کنند در همان حال رادیو گوش کنند؛ می توانند با اینترنت کار کنند؛ رادیو گوش کنند. یعنی رسانهای است که به حقیقت بشری خیلی نزدیک است. یک کاری در استرالیا انجام شده که چرا رادیو گوش می کنند. مردم به 8 دلیل گفتند که ما به رادیو گوش می کنیم . مثلا صریح است، قدرت تحولش زیاد است. میتواند به سرعت به روز شود. (چون ما اگر یک خبر داشته باشیم بلافاصله میتوانیم اعلام بکنیم و لازم نیست به دنبال فیلم بگردیم و یا مطلب را برای چاپ آماده کنیم.) اما نکته مهمی که به آن اشاره میشود این است که رادیو دوست است. در رادیو مخاطب؛ پیوندی که برقرار میکند غیر از ارتباطی است که با تلویزیون برقرار میکند. به همین دلیل در ایران شما از هرفردی سوال بکنید کدام رادیو را بیشتر گوش میکند حداکثر شنونده 3 رادیو بیشتر نیست؛ غالبا دو کانال بیشتر گوش نمیکند. چرا؟ برای اینکه انسان نمیتواند با چهل نفر رفاقت کند؛ حداکثر با 3 نفر نزدیک میشود و رفاقت میکند؛ با چهل نفر نمیتوان دائماً نزدیک بود. ولی در تلویزیون مردم به اندازه ظرفیت ذهنیشان کانال میشناسند؛ یکی 10 تا یکی 5 تا یکی 15 تا. این است که مردم در تلویزیون دنبال برنامه هستند و به همین دلیل از یک کانال به کانال دیگر در حرکت هستند. در حالیکه در رادیو کانال و یا به تعبیری شبکه انتخاب میکنند و این به دلیل نزدیکی آن به حقیقت بشری است.